تصمیم بزرگ ما
سلام به ویهانم و همه دوستان عزیزم... بعد از اینکه من دانشگاه شوشتر استخدام شدم کلی فکر کردیم که حالا باید این سه نفر چکار کنن که بهترین راه باشه... اولین راه حل مهد کوک برای ویهان بود که وقتی مامان با چند تا از دوستاش مشورت کرد و کلی حرفهای ناجور راجع به مهد کودک شنیدم منصرف شدم.. تصمیم بر این شد که کسی رو بیاریم تو خونه تا از جوجو مراقبت کنه اما از اونجاییکه کار من یه شهر دیگه است و بابایی هم کارش شیفتی بود بدلایل امنیتی منصرف شدیم... وکلی راه حل دیگه که هیچ کدوم مورد موافقت ما قرار نگرفت و نهایتا تصمیم گرفتیم خونه رو ببریم پیش مامان بزرگ که مامان از اونجا هر روز بره شوشتر وبرگرده بابایی هم پیش دایی اهواز میمونه ... همه این سختی ها رو فقط...
نویسنده :
مامان معصوم
0:33