بدون عنوان
پسر کوچولوی نازم سلام... روزها به سرعت میگذرند و تو روزهای شیرخوارگیتو پشت سر میذاری... دندونهای بالات دارن رشد میکنند و تا الان 6 تا دندون داری... بابا و ماما میگی و سینه خیز وگاهی 4 دست وپا میری... البته زود خسته میشی گلم...وخوب غذا نمیخوری اگر من بهت غذا دیر بدم اصلا بهانه غذا رو نمیگیری و منم برای اینکه وزنت کم نشه ویا تو رشدت مشکلی پیش نیاد 5 وعده در روز بهت غذا میدم با کلی اعمال شاقه... از صدای آسیاب برقی خیلی میترسی و همش گریه میکنی منم چند بار میبرمت پیشش تا بدونی صدای چیه تا دیگه نترسی اما فایده نداره... اگه کسی گریه کنه تو هم گریه میکنی بعضی وقتها بابایی صدای گریه در میاره تو هم شروع میکنی به گریه کردن بخورمت انقد با مزه میشی که نگو ....خبرهای خوبی از نظر استخدام من وبابایی دارم... اما بابا اهواز و من شوشتر ...یا باید بابا بیاد و بره یا من وتو...حالا که داریم استخدام میشیم عزای رفت وآمدا رو گرفتم..نمیدونم خوشحال باشم یا ناراحت...تا آخر شهریور تکلیف ما و محل زندگیمون معلوم میشه خدا کنه هر چی خیره پیش بیاد... عاشقتم دوست داشتنی ترینم...