ویهانویهان، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره

ویهان زندگی مامان و بابا

همبازی هام

1392/4/12 16:29
نویسنده : مامان معصوم
526 بازدید
اشتراک گذاری

چقدر کودکی قشنگه نه غصه ای, نه کینه ای, نه دشمنی.... فرشته گریه هامون کوتاهه و خنده خیلی زود به لبت میشینه پسر قشنگم انشاالله که همیشه خنده به لبت باشه... اما دنیای بزرگتر اینطور رنگارنگ وقشنگ نیست...ناراحتتنها آرزوم خوشبختی و سلامتی تو هست...و تلاش من وبابایی برای زندگی بهتر توهست... بگذریم از این روزهات بگم... کم کم داری یاد میگیری که بشینی البته با کمک چند تا بالش و یا کمک خودم ... من عجله ای ندارم هر وقت تونستی بشین منم کمکت میکنم... غذای که این روزها میخوری حریره بادام ,سوپ,زرده تخم مرغ ,سیب زمینی,ماست و آب هویج و اب سیب وموز و سرلاک هستخوشمزه اما نمیدونم چرا جوجوی من تپلی نیست هرچند چاقی اصلا چیز خوبی نیست ...کلا کم غذا میخوری و من مجبورم تو رو بنشونم و کلی سرگرمت کنم تا غذا بخوری صداهای مختلف در میاری که خیلی بانمک میشی مخصوصا موقع شنیدن آهنگ تو هم با خواننده همصدا میشی...هورا علاقه زیادی به تلویزیون داری مخصوصا موقع پخش تبلیغات از جمله تبلیغ پوشاک برای نی نی ها انقدر بامزه میشی به محض پخش این تبلیغ به نی نی ها شون خیره میشی و اصلا تکون نمیخوری تا تبلیغ تموم بشه... هیپنوتیزمبه بچه ها لبخند میزنی و کوچولو ها رو خیلی دوست داری... شبها تا بیای بخوای اوایلش چند بار با گریه بیدار میشی نمیدونم نکنه خواب بد میبینی قربونت بشم... بابایی که این روزها همش سر کاره اما وقتی میاد گاهی میریم بیرون یه دوری میزنیم که تو خیلی خوشحال میشی  و به همه جا نگاه میکنی چشمبمیرم آخه همش تو خونه ای ...و چند روز دیگه هم میخوایم بریم آبدانان حسابی میتونی بگردی و چیزهای تازه ببینی آخه پسر کوچولوی من خیلی کنجکاوه  وقتی رو زمین هستی زود خسته میشی میخوای بغلت کنم که وقتی میای تو بغلم دیگه به من توجه ای نمیکنی و همه چیزها رو نگاه میکنی و خلاصه حسابی کنجکاوی... چند تا عکس هم گذاشتم از این چند روزه ... مثل همیشه عاشقتمبغل

قربون خودت و ابراز علاقه ات به خرگوشت...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

مامان ثنا
12 تیر 92 23:49
آفرین به ویهان جونم. ثنای من هم از بس تو خونست وقتی میبرمش بیرون کلی ذوق میکنه.
مامانی آپم . سر بزنید بهمون. خوشحال میشیم



باشه عزیزم اومدم...ممنون
مامان رايان
14 تیر 92 8:41
واقعا قشنگ نوشتي


مرسی عزیزم
مامان سيد عرشيا
15 تیر 92 7:58
اي جانم . چه قدر تو نازي خوشگل خاله. كاش عكسا را تو صفحه اصلي مي ذاشتي.خدا حفظش كنه .ماشاله


ممنون...
مامان سید عرشیا
16 تیر 92 21:14
نگران نباش که تپلی نیست. خدا کنه همیشه سالم باشه . ویهان جون هم بغلی شده یعنی رو زمین بذاریش آروم نمی شه ؟


مرسی خاله... آره جدیدا میشینه فکر کنم چون دوس دارن بشینن نمیخوان بخوابن...
مامان عبدالرحمن واویس
19 تیر 92 21:28
سلام عزیزم تووبلاگمون ختم قران برگزارکردیم فقط 2جزء دیگه باقی مونده هرچه زودترخودتونوتواین ثواب بزرگ شریک کنید منتظرتونم




باشه عزیزم...


مامان ماهان
20 تیر 92 10:20
سلام مامان وبهان جونم چقدر خوب برا وبهان از روزمرگیهاش نوشتی،،وبهان هر وقت بتونه این خاطره ها رو بخونه کلی کیف میکنه و روزای الانشو حس میکنه...


آره واقعا خوبه زمان ما که از این چیزا نبود... خوش بحال بچه های این دور زمونه...
مامان ماهان
20 تیر 92 10:21
عزیزم بقول خودتون چاقی چیز خوبی نیس،،انشالله تنش سالم باشه ،لاغر باشه ...چه حسیم داره برا خرگوشش قربونش برم


ممنون خاله جون...
مامان ماهان
20 تیر 92 10:22
ای جونم ماهانم اون تبلیغ مای بیبی رو خیلی دوست داشت و موقع پخش از خودش حرکات عجیب غریب در میاورد که یعنی خیلی خوشحاله


ممنون که به ما سر میزنی... واقعا بچه ها خیلی دوست داشتنی هستن..