همبازی هام
چقدر کودکی قشنگه نه غصه ای, نه کینه ای, نه دشمنی.... گریه هامون کوتاهه و خنده خیلی زود به لبت میشینه پسر قشنگم انشاالله که همیشه خنده به لبت باشه... اما دنیای بزرگتر اینطور رنگارنگ وقشنگ نیست... تنها آرزوم خوشبختی و سلامتی تو هست...و تلاش من وبابایی برای زندگی بهتر توهست... بگذریم از این روزهات بگم... کم کم داری یاد میگیری که بشینی البته با کمک چند تا بالش و یا کمک خودم ... من عجله ای ندارم هر وقت تونستی بشین منم کمکت میکنم... غذای که این روزها میخوری حریره بادام ,سوپ,زرده تخم مرغ ,سیب زمینی,ماست و آب هویج و اب سیب وموز و سرلاک هست اما نمیدونم چرا جوجوی من تپلی نیست هرچند چاقی اصلا چیز خوبی نیست ...کلا کم غذا میخوری و من مجبورم تو رو...
نویسنده :
مامان معصوم
16:29