ویهانویهان، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره

ویهان زندگی مامان و بابا

فرشته کوچولوی من

1392/2/1 16:07
نویسنده : مامان معصوم
165 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه... الان که مامانی داره این مطلب رو مینویسه آقا ویهانم مثل عروسکها خوابیده...امروز مامانی بهش چند قاشق آب سیب داده که پسرم خیلی خوشش اومد نوش جونت عزیزم.. اینقدر باهم بازی کردیم ومن بوسیدمش واون قهقهه میزد ومنم میمردم برای این صدای قهقهه هات که دیگه پسرم خسته شد و خوابید... اینجا اینقدر هوا گرم شده که مجبورم کولر روشن کنم اما میترسم پسرم سرما بخوره همش شبها بیدار میشم پتو رو روت میکشم تو هم که اینقدر گرمایی هستی همش پتو رو میزنی کنار... شیطون مامان موقع شیر خوردن باید همش سرت نگه دارم وگرنه حواست به این ور اون ور پرت میشه وشیر نمیخوری... موقع خوابیدن هم که باید پتو رو چشمات باشه آخه از نور بدت میاد و با کوچکترین صدایی از خواب میپری... دیروز که رفته بودم واسه مصاحبه دانشگاه وقتی برگشتم صدای گریه ات تا توی راه پله میومد اومدم دیدم بابایی بغلت کرده و داره آرومت میکنه... آخه بابایی عطسه کرده بود تو هم ترسیدی و همش گریه میکردی... قربونت برم... مامان همیشه نگرانه.. برام دعا کن همه چیز درست بشه پسر پاکم... فرشته کوچولوی من

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)