اولین مطلب
پسر گلم این اولین بار که میخوام توی وبلاگت مطلب بنویسم هرچند یه خورده دیر شده اما از این به بعد چیزهای که تو دلم هست برات مینویسم... روز23 آذر 1391 برابر با 13 دسامبر 2012 و 28 محرم ساعت 10:10 بدنیا اومدی که 3250 وزن و50 قدت و دور سرت 36 بود و روز هفتم ناف کوچولوی پسرم افتاد روز هشتم اولین حمام گل پسرم بود...از اول برای شیر دادنت مشکل داشتم.. مجبور شدم با شیر دوش برقی بهت شیر بدم ...البته برای هر کاری با چند نفر مشورت میکردم....خیلی برات نگران بودم میخواستم کاری که برات خوبه رو انجام بدم....حدود 15 روزگی بود که دل دردات شروع شد که خیلی ناراحت کننده بود... وای روز 20 ام که ختنه ات کردم بمیرم که چقدر گریه کردی دیگه کم مونده بود بزنم تو سر دکتر....هر چند که دکترت آشنای بابایی بود ومتخصص جراحی (دکتر فکر آزادان) و کارش عالی بود...شیرین ترین اتفاق زندگیم وجود توه... تا 2 ماهگی نه شب میخوابیدم نه روز اما همش با عشق بود...واکسن 2 ماهگی هم پسرمو خیلی اذیت کرد شب اینقدر گریه کردی که من وبابایی چند ساعت تو ماشین تو رو میگردوندیم... آخه با صدای موزیک وماشین خوابت میبرد....باهم خیلی جاها رفتیم... عید 92 باهم رفتیم ایلام,کرمانشاه که عکساشو میذارم ...گل پسرم الان لالا کرده و بابایی که عصر کاره دیگه باید پیداش بشه ...خیلی ناز خوابیدی یه عالمه دوست دارم...نفس نفسوی منی....